ALove in the sunset
پارت دو
(نوئا-هان)
ببخشید سلام چرا عصبیم؟ معلومه لاشیه چشچرونه به اصطلاح خاطر- خواه آقا.) با این حرف لرزی به تن هان افتاد (. ج. جیئون)
-بعله رایحتون مستش کرده تصمیم گرفت مهربون بازی در بیاره خودش غذاتو بیاره
جمله آخرو با طعنه گفتو نگاهی به پسر روبروش انداخت که با شک و ترس به زمین چشم دوخته بود نوئا به سمتش رفت گفت (هی هی آروم باش باهاش دعوا افتادم فک نکنم امروز دیگه سمتت بیاد)
هان با ترس و بغض خاطراتو مرور کرد گفت (چرا برگشته..کی. اجازه.. داد. بیاد تو)
-گفت مهمون اون زنیکست
+ک. کی
-خواهره عزیزت
+.هق هق آخه من چیکارش هق. کردم... چرا اینطو. ری میکنه هق
نائو هانو بغل کرد و کمر سرش رو ناز کرد بعد ازینکه کمی آرومتر شد گفت(خوبی؟)
+هوم
-من میرم غذاتو بخور یکم استراحت کن میخوای درو قفل کنم؟
+نه نه یلحظه بشین چندتا سوال ازت دارم
-باشه
(نوئا-هان)
ببخشید سلام چرا عصبیم؟ معلومه لاشیه چشچرونه به اصطلاح خاطر- خواه آقا.) با این حرف لرزی به تن هان افتاد (. ج. جیئون)
-بعله رایحتون مستش کرده تصمیم گرفت مهربون بازی در بیاره خودش غذاتو بیاره
جمله آخرو با طعنه گفتو نگاهی به پسر روبروش انداخت که با شک و ترس به زمین چشم دوخته بود نوئا به سمتش رفت گفت (هی هی آروم باش باهاش دعوا افتادم فک نکنم امروز دیگه سمتت بیاد)
هان با ترس و بغض خاطراتو مرور کرد گفت (چرا برگشته..کی. اجازه.. داد. بیاد تو)
-گفت مهمون اون زنیکست
+ک. کی
-خواهره عزیزت
+.هق هق آخه من چیکارش هق. کردم... چرا اینطو. ری میکنه هق
نائو هانو بغل کرد و کمر سرش رو ناز کرد بعد ازینکه کمی آرومتر شد گفت(خوبی؟)
+هوم
-من میرم غذاتو بخور یکم استراحت کن میخوای درو قفل کنم؟
+نه نه یلحظه بشین چندتا سوال ازت دارم
-باشه
- ۱.۳k
- ۲۳ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط